کار سختی به عنوان رقصنده است. خانم ها فقط برای دیک او دیوانه می شوند. هر کدام می خواهد آن را در دستانش بگیرد، تکانش دهد. آن را به عمق دهان او فشار دهید. موارد واقعا بد به همین جا ختم نمی شود. شورتشان را می اندازند و سوراخشان را زیر خروس سخت می گذارند. و همه اینها جلوی چشم همه اتفاق می افتد.
ابتدا فکر می کردم که پدربزرگ در پایان آن خواهد مرد، اما برعکس شد: او دختر بیچاره را لعنت کرد و یک سطل اسپرم را نیز در بیدمشک ریخت. البته تقریباً تمام کارهایی که دختر به تنهایی انجام می داد، اما پدربزرگ نیز در بالای آن قرار داشت: در آن سن، بسیاری از آنها اصلاً نمی توانند کار سختی را تحمل کنند. دختر به طرز شگفت انگیزی می مکد: بدون مشکل کل خروس را می بلعد، من خودم او را لعنت می کردم!
کسی اینجا زنده است؟