این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
خواهرش خیلی اعصاب خورده - اول جلوی برادرش توی توالت ادرار می کند، بعد برهنه می شود و زیر دوش می رود. اما برادر من مسواک نیست - او همه چیز را می بیند و وقتی خواهرش این کار را انجام می دهد سخت درگیر می شود. و اگر فقط او را تکان نداده بود و دور نمی شد، نه، او شروع به اغوا کردن او کرد. حتی اگر آن عوضی خواهرت باشد، باز هم میتوانی او را لعنت کنی، چون همه او را میزنند. چه چیزی بدتر از تو؟ هر کس به بدن نزدیک تر است باید لب هایش را بیشتر خیس کند.
ممم منم یکی میخوام